هشدار!!!
توجه . . . توجه ! ! !
این مکان مجهز به دوربین مداربسته میباشد ! ! !
توجه . . . توجه ! ! !
این مکان مجهز به دوربین مداربسته میباشد ! ! !
یک سؤال: بنده و جنابعالی تافته جدابافتهای هستیم؟ معصوم هستیم؟ ما این اشتباهات را نمیکنیم؟ بنده که بعد از گرفتن نزدیک به هشتاد سال عمر از خدا چنین اطمینانی ندارم. بیش از شصت سال است که با کتاب و سنت ارتباط دارم، درس طلبگی میخوانم، اما از خودم چنین اطمینانی ندارم. اگر ما بخواهیم به این مشکل مبتلا نشویم، نیازمند بصیرتیم. این بصیرت هم کسبی است. اصل آن افزایش تقوا و آفتش حب دنیاست؛ حب الدنیا رأس کل خطیئة.11 وقتی ته دل انسان عشق به اسکناس بود، شب که میخوابد فکر میکند چه کار کنم که یک صفر کنار ارقام حسابم بیاورم، صبح که بلند میشود فکر میکند کدام معامله را بکنم؟ کدام جنس را بخرم؟ کدام ارز را؟ کدام زمین را؟ بعضیها که در مسیر جنسی در راههای غلطی میافتند، ممکن است در ظاهر هم هیچ نمودی نداشته باشد، اما دلبستگی به یک مسائلی دارند که به دنبال یک بهانه شرعی میگردند که بتوانند خودشان را ارضا کنند. پیر شده، ولی دلش جای دیگری است. میخواهد یک منشی از یک سنخ خاصی داشته باشد. یکی هم عشق به ریاست دارد که برای انسان جنون میآورد؛ دوست دارد دیگری به او بگوید: چشم. شما دیدهاید بعضی کسانی که به مواد مخدر مبتلا میشوند کارشان به چه جنونهایی میکشد. در بعضی فیلمهای تلویزیونی نشان میدهند که در اثر استفاده از مواد مخدر یا قرصهای روانگردان و امثال آن کارشان به جایی میرسد که به پستترین و زشتترین کارها تن میدهند؛ کارهایی که نمیشود اسمش را آورد. آدمیزاد چنین موجودی است. وقتی در راه استفاده از مواد مخدر افتاد و لذتی آنی برایش پیدا شد، روز به روز بیشتر و بیشتر آنچنان وابسته میشود که کارش به جنون میکشد؛ البته خود معتاد این را جنون نمیداند. میگوید کیف میکنم. من و شما که از بیرون میبینیم میفهمیم این جنون است. اسم همه اینها حب دنیاست؛ البته مراتب دارد. همه یکباره اینطور نمیشوند. آن معتادی که به این حد رسیده هفت، هشت سال آرام آرام مصرف مواد مخدر را زیاد کرده تا به اینجا رسیده است. ما اگر بخواهیم در این دامها نیفتیم باید از اول حواسمان جمع باشد؛ حب دنیا را تقویت نکنیم؛ حب مال را تضعیف کنیم؛ زندگیمان را از آن حدی که میتوانیم سادهتر بگیریم، نه اینکه هر روز برویم اجناس اقساطی بخریم و مدام زر و زیور خانهمان را بیشتر کنیم و قرض بالا بیاوریم؛ از همان هم که میتوانیم کمی کمتر استفاده کنیم؛ مراقب راههای درآمدمان باشیم؛ مقید باشیم وجوهات آن را دقیقا پرداخت کنیم؛ کمک به همسایه، والدین و ارحام را فراموش نکنیم تا حب مال طغیان نکند؛ لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ؛12 اگر میخواهید عاشق دنیا نشوید سعی کنید از آن چیزهایی که دوست دارید انفاق کنید. همه اینها برای این است که دلبستگی پیدا نشود. وقتی چیزی را دوست دارید بگویید آن را در راه خدا میدهم.
ملاحظه میفرمایید بیجا نیست که مقام معظم رهبری این قدر روی بصیرت تکیه میکنند. اگر در آن جریان کسانی بصیرت نداشتند خیلی راحت طرفدار دشمنان علی میشدند و علی دوباره خانهنشین میشد. اکنون ماییم و چنین مسألهای که کار را برای علی و یاران علی هم سخت میکند. کار به جایی میرسد که علی فریاد میزند: مردم! اگر من این جنگ را نکنم کافر میشوم؛ از دین خارج میشوم، تا آنهایی که به ایشان اعتماد دارند و میدانند دروغ نمیگوید باور کنند و برای جنگ همراهش بیایند. در چنین موقعیتی باید چه بصیرتی داشته باشیم؟ آیا منظور بصیرتی است که علی داشت؟ پاسخ این است که چنین بصیرتی در غیرمعصومین بسیار کم پیدا میشود. بنده که اعتراف کردم اگر من بودم خیلی هنر داشتم توقف میکردم. حل قضیه این است که مفهوم بصیرت هم مثل بسیاری از مفاهیم ارزشی دیگر ذومراتب است. بصیرت مراتب دارد. آن مرتبه بصیرت مخصوص علی بود. او بود که یقین کرد که یا باید بجنگد یا از دین خارج بشود. من غیر از امام معصوم کسی را سراغ ندارم که بتواند اینگونه قضاوت کند. اما بصیرت به این مرتبه منحصر نیست و مثل تقوا مراتب زیادی دارد. مرتبهای از تقوا به ائمه معصوم و تالیتلو مقام عصمت نسبت داده میشود؛ آن که در عمرش نه تنها گناه نکرده که کوشیده مکروهات را هم انجام ندهد، یک مرتبه از تقوا را دارد و یک مرتبه هم تقوای ماست که به زور از کبائر اجتناب میکنیم. بین این دو، مراتب و درجات بسیار زیاد است. پس باید کوشید و در این مسیر حرکت کرد؛ مراتب بصیرت را بالا برد و به یک مرتبه نازلهاش اکتفا نکرد. هر کس مسئولیت بزرگتر یا نقش مهمتری در جامعه دارد؛ هر که تأثیرش بر دیگران بیشتر است باید در کسب بصیرت بیشتر بکوشد. دیگران اگر خودشان بصیرت نداشته باشند یک اصل را اگر درست بفهمند و به آن عمل کنند نجات مییابند و آن اطاعت از ولیفقیه است. اگرچه خودشان درست سر در نمیآورند و نمیتوانند مسائل را تحلیل کنند، ولی اگر این اصل را باور داشته باشند که در زمان غیبت امام معصوم باید از کسی که اشبه به امام معصوم است اطاعت کنند و بدانند که اطاعت او مثل اطاعت معصوم واجب است خیلی به خطر نمیافتند، اما کسانیکه میخواهند عهدهدار مسئولیتهایی بشوند نمیتوانند هر روز درباره جزئیات از ولیفقیه دستور بگیرند؛ این کار برایشان میسر نیست. بنابر این میبایست خودشان به سطح مورد نیازی از بصیرت برسند. درطول شاکله هرمی هر کس بالاتر است و به قله نزدیکتر، مسئولیتش سختتر است و باید بصیرتش هم بیشتر باشد تا برسد به قاعده هرم، اما در مراتب پایینتر، حداقل بصیرتی که برای همه ما لازم است، همین است که انسان ولیفقیه را بشناسد و بداند از چه کسی باید اطاعت کند. الحمدلله خدا هم به ما عنایت فرمود و کسی را که بهترین انسان روی زمین برای جانشینی امام زمان صلواتاللهعلیه است به ما داد. اگر نبود چه خاکی به سر میکردیم؟ اگر بود اما نمیشناختیم و اشتباه میکردیم و در طول این سی سال کسان دیگری را جانشین او میدانستیم چه بلایی به سر ما میآمد؟ الحمدالله خدا این معرفت و این اندازه از بصیرت را به ما داده که بفهمیم باید از چه کسی اطاعت کنیم و این بسیاری از مشکلات ما را حل میکند.
بسم الله الرحمن الرحيم
مدتي است در مورد زندگي عمار ياسر مطالعه و تحقيق مي كنم . به حديث متقن و جالبي بر خوردم كه با توجه به جو حاكم بر كشور و جامعه ما در سال گذشته لازم ديدم به باز خواني آن بپردازم . شايد با تاكيدات رهبر معظم انقلاب بر روي بصيرت جناب عمار ياسر و فتنه اخير، حديث مورد نظر با نمك تر جلوه كند و ما را در رسيدن به آرمان هاي انقلاب عظيم اسلامي مان كمك كار باشد ، ان شاء الله .
صحنه اول
( روز اولِ كودتاي اهالي سقيفه )
حديث از كتاب شريف و با بركت الاختصاص اثر دانشمند گران قدر شيعه و نابغه مرزبان علم كلام يعني شيخ مفيد رحمت الله عليه انتخاب شده است . مرحوم شيخ مفيد بعد از مقدمه نسبتا كوتاهي،كتاب را با اين حديث آغاز مي كند :
و عنه عن محمد بن الحسن عن محمد بن الحسن الصفار عن محمد بن الحسين عن موسى بن سعدان عن عبد الله بن القاسم الحضرمي عن عمرو بن ثابت قال : سمعت أبا عبد الله (عليه السلام) يقول :
إن النبي (صلي الله عليه و آله) لما قبض ارتد الناس على أعقابهم كفارا إلا ثلاثا سلمان و المقداد و أبو ذر الغفاري .
بعد از آن كه پيامبر مكرم اسلام (صلي الله عليه و آله) به آسمان پر كشيد و مسلمين از فيض حضور ايشان محروم شدند ، سير حوادث دوران به گونه اي پيش رفت كه به تعبير امام صادق عليه السلام همه جز سه نفر از دايره اسلام و دين حقيقي خارج شدند ! و اين اول ماجراست . آن گروه يا سه نفري كه توانستند از ميان موج اوليه فتنه خارج شوند و خود را به ساحل امن و سلامت آغوش اميرالمومنين برسانند كساني نبودند جز، سلمان فارسي و مقداد كندي و ابوذر غفاري . در عقايد اين سه نفر لحظه اي ترديد نيامد و آني و كمتر از آني در حقانيت و لزوم ياري اميرالمومنين شك نكردند . اما عمار چه ؟ عمار در آن فتنه اول كجاست ؟ سوال ما در ادامه كلام امام صادق عليه السلام جواب داده مي شود :
إنه لما قبض رسول الله ( صلي الله عليه و آله ) جاء أربعون رجلا إلى علي بن أبي طالب (عليه السلام) فقالوا لا و الله لا نعطي أحدا طاعة بعدك أبدا .
به محض اعلام خبر ارتحال پيامبر مكرم اسلام (صلي الله عليه و آله) ، چهل نفر از نزديكان و اصحاب پيامبر به خدمت اميرالمومنين شرف ياب شدند و با قسم شديد به مولي عرض كردند كه ما ابدا غير شما را اطاعت نخواهيم كرد. اميرالمومنين به محض شنيدن اين سخن از آنان ، معيار و علت اين كلام آنان را جويا مي شوند . چرا غير من را اطاعت نمي كنيد ؟ و به حمايت من برخواسته ايد ؟
قال عليه السلام : و لم ؟ قالوا : إنا سمعنا من رسول الله (صلي الله عليه و آله ) فيك يوم غدير [خم].
گفتند : ما در روز غدير خم از دو لب مبارك پيامبر مكرم اسلام (صلي الله عليه و آله) شنيديم كه بايد فقط از شما اطاعت كنيم و به همين علت اينجا هستيم .
قال عليه السلام : و تفعلون ؟ قالوا : نعم .
اميرالمومنين دوباره از آنها پرسيدند : آيا شما هم اين گونه خواهيد كرد ؟ گفتند : بله
قال عليه السلام : فأتوني غدا محلقين .
اميرالمومنين فرمودند : پس حالا كه اين چنين است ، فردا ( صبح ) با سر تراشيده و حلق كرده مثل حجاج بيت الله الحرام همين جا باشيد !
قال الصادق عليه السلام : فما أتاه إلا هؤلاء الثلاثة .
اما از ميان آن چهل نفر كه از حاضران در واقعه غديرخم هم بودند ، و البته از ميان همه مهاجرين و انصار ، فقط سلمان و مقداد و ابوذر با سر تراشيده و آماده جهاد ، به سر قرار آمدند!
قال عليه السلام : و جاءه عمار بن ياسر بعد الظهر.
امام صادق عليه السلام بدون سوال راوي فرمودند : عمار آمد اما دير.
عمار زماني آمد كه از ظهر گذشته بود و به اندازه نصف روز اميرالمومنين را تنها گذاشت . نمي دانم دليلش بر اين تعلل چه بود. اما دير شده بود .
فضرب يده على صدره ، ثم قال له : ما لك أن تستيقظ من نومه الغفلة . ارجعوا فلا حاجة لي فيكم.
وقتي روبروي اميرالمومنين ايستاد مولي با دست خيبرشكنشان به سينه عمار زدند و فرمودند : تو را چه شد عمار ؟ تو هم به خواب غفله رفتي ؟ برگرد ! من به تو هيچ نيازي ندارم !
شايد اميرالمومنين از عمار انتظار يك دقيقه تاخير را هم نداشت . به هر حال عمار ، ارجعوا را از مولي شنيده بود . عمار در سخت ترين فتنه بعد از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) مردود شد و اميرالمومنين دست رد به سينه او زد .
أنتم لم تطيعوني في حلق الرأس ؛ فكيف تطيعوني في قتال جبال الحديد ؟
چشمان عمار طاقت خيره شدن در اقيانوس مواج دو چشم پر هيبت اميرالمومنين را نداشت .بعد از مكث كوتاهي ، علت را به او گوشزد كردند : شما در تراشيدن موي سرتان از من حرف شنوي نداشتيد ؛ پس چگونه انتظار داشته باشم كه در راه ما جان فشاني كنيد و به جنگ كوه هاي آهن برويد؟
ارجعوا فلا حاجة لي فيكم.
عمار برگرد ! هيچ نيازي به تو ندارم !
صحنه دوم
( فتنه صفين ؛ دومين پيكار اميرالمومنين )
علي هنوز تنهاست ، اما نه به تنهايي آن روز .
جوان هاي آن روز همه پير شده اند و دور دور جوان هاست . عمار نود و سه ساله شده است . اكثر كساني كه در غديرخم كلمات پيامبر مكرم اسلام (صلي الله عليه و آله) را شنيده بودند يا دهان بسته اند و يا جناب عذرائيل بر سه جلدي عمرشان مهر باطل شد زده است .
امروز عمار دير نرسيد . صبح زود آنجا بود . شايد شب را هم نخوابيده بود تا دوباره گرفتار خواب غفلت نشود . طاقت شنيدن ارجعوا ي سه باره را نداشت .
عمار جبران كرد .
توبه اش را اميرالمومنين پذيرفت . وقتي پر كشيد و شهيد شد ، اميرالمومنين در فراقش نوحه سرود و روضه خواند . جاي عمار خالي بود و مولي در خطبه نماز جمعه كوفه فرياد كشيد : اَيْنَ عمار؟
صحنه سوم
( فتنه 88 ؛ تهران مركز مهاجر و انصار )
مُهر باطل شد ، پرونده بسياري از خواص انقلاب را آراسته است . مثل اشتباهي كه عمار در آن فتنه كرد و مردود شد . اما عمار توبه كرد ، جبران كرد .
عمار، ارجعوا را هم شنيد اما پشت به اميرالمومنين نكرد . آن قدر ماند و تلاش بر جبران آن نصف روز كرد ، كه وقتي رفت ، اميرالمومنين به او ارجعوا بگويد و بودنش را آرزو كند . بازگشت از بهشت امكان نداشت و او از همان جا دعا گوي مولي بود و خير خواه او .
اين مهر باطل شد كه مردم به پرونده خيلي ها زده اند آنان را از آقا دورتر مي كند . شايد اگر مردم ما آن روز در صفين بودند ، به جرم يك اشتباه عماركه البته كوچك هم نبود ، عمامه از سرش بر مي داشتند و اجازه نمي دادند كه در لشگر اميرالمومنين حاضر باشد . اين جملات من به معني تطهير اشتباه خواص نیست .
مي خواهم بگويم شايد مردم ما انتظارشان از عمارها آن قدر بالاست كه تحمل ديدن اشتباهشان را ندارند ؛ اما خطر اينجاست كه چشم ديدن توبه شان را هم نداشته باشند . اگر روزي آقا در مدح يكي از همين خواصِ تواب ( پر اشتباه ، كه خداي نكرده روزي توبه كرده بود و به آغوش انقلاب و آقا باز گشته بود ) جمله اي به ستايش بفرمايند ، انگشت اتهام و سازش را به سمت ايشان بگيرند و از كاسه داغ تر شوند .
مردم ما عوام نيستند ؛ خواص شده اند . اشتباه خيلي ها اين است كه وقتي آقا به بي بصيرتي خواص و اشتباه آنان اشاره مي فرمايند ، سريع دايره خواص را به اندازه رجالِ سياسيِ خيلي مشهور، تنگ مي كنند و تلاش در نفي آنان دارند . نهايت هنرشان هم اين مي شود كه آقا را تنها نشان بدهند و مايوسانه سري تكان مي دهند . خواص فراوان تر از اين چند نفر رجل سياسي هستند كه عكس هايشان را در سايت هاو روزنامه ها مشاهده مي كنيم .
من و تو هم خواص هستيم اگر خدا قبول كند . اين كه ترس ندارد . ترس اينجاست كه آقا تنها بماند و نه ما عرضه عمار بودن داشته باشيم و نه توبه كردن ديگران را بتوانيم ببينيم . ترس اين جاست كه امروز به جاي پر كردن جاي عمار ، فقط حواسمان به جاي خالي آن سي و چند نفري است كه حتي عرضه تراشيدن سرشان را ، در دفاع از ولايت نداشتند .شب دراز است . زمان اشتباه هاي ما هم مي رسد .
اگر آقا عمار را براي اين فتنه نمايان كردند ، شايد يك جهتش همين نكته بود . عمار يكي از خواص توبه كار بود .
دردیداربا مجمع عالی بسیج مستضعفین:
... رهبر انقلاب اسلامی درباره تمدید مذاکرات با پنج به علاوه یک افزودند: به همان دلیلی که با اصل مذاکره مخالفت نکردیم، با تمدید هم مخالف نیستیم اما باید به چند نکته نیز توجه کرد.
ایشان هیأت مذاکره کننده ایران را پرتلاش، جدی، دلسوز، مستحکم و منطقی خواندند و افزودند: هیأت ایرانی حقاً و انصافاً در مقابل حرف زور ایستادگی میکند و بر خلاف طرف مقابل، حرفش را هر روز عوض نمیکند.
رهبر انقلاب با اشاره به برخورد های دو گانه امریکایی ها افزودند: آنها در مجالس خصوصی و در نامه پراکنی یک جور حرف می زنند و در سخنان عمومی یک جور دیگر!
حضرت آیتالله خامنهای، با یادآوری عقبه های مختلف «دیپلماتیک، سیاسی و رسانه ای طرفهای مقابلِ ایران» گفتند پشت سر هر کدام از مذاکره کنندگانِ با ما یک لشکر قرار دارد و در میان آنها، امریکا از همه بداخلاق تر و انگلیسی ها از همه موذی ترند.
ایشان افزودند: هم ملت ایران و هم طرفهای مذاکره کننده بدانند که اگر مذاکرات به نتیجه نرسد آنکه بیش از همه ضرر میکند امریکایی ها هستند نه ما.
رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: با قاطعیت و استدلال محکم معتقدیم که قصد واقعی استکبار، جلوگیری از رشد و عزت و اقتدار روزافزون ملت ایران است.
ایشان، مسئله هسته ای را فقط یک بهانه خواندند و افزودند: البته آنها بهانه های دیگری هم دارند اما هدف واقعیِ تحریم و فشار اقتصادی به عنوان عاملی مهم، متوقف کردن پیشرفت ایران است.
ایشان اذعان رسانه های غربی به کاهش محبوبیت رئیس جمهور امریکا، میزان بسیار پایین شرکت کنندگان در انتخابات اخیر امریکا و حوادث فرگوسن را از جمله نشانه های متعدد شکاف عمیق ملت و دولت امریکا برشمردند و در تبیین نیاز دولت امریکا به مذاکرات هسته ای خاطرنشان کردند: مقامات امریکایی با توجه به همین مشکلات روز افزون، نیاز به یک موفقیت و پیروزی بزرگ دارند.
رهبر انقلاب افزودند: اما برخلاف امریکا، اگر مذاکرات به توافق نرسد برای ما آسمان به زمین نمی آید چون راه حلی داریم به نام اقتصاد مقاومتی.
ایشان اقتصاد مقاومتی را در کوتاه مدت باعث کاهش ضربات دشمن برشمردند و افزودند: همانگونه که صاحبنظران نیز معتقدند این نگاه در میان مدت و بلند مدت به حرکت عظیم ملت ایران، اوج خواهد داد.
رهبر انقلاب با انتقاد از سخنان برخی مقامات امریکا بعد از تمدید مذاکرات افزودند: آنها می گویند ایران باید اعتماد جامعه جهانی را جلب کند که در این حرف دو نکته ی کاملاً غلط وجود دارد.
ایشان افزودند:اولین نکته این است که این چند کشور معدود، نام خودشان را جامعه جهانی گذاشته اند و برای اثبات این حرف حدود ۱۵۰ کشور عضو غیرمتعهدها و میلیاردها نفر از جامعه بشری را عملاً از جامعه جهانی حذف می کنند.
رهبر انقلاب تأکید کردند: نکته دوم این است که ما اصلاً به اعتماد کردن امریکا هیچ احتیاجی نداریم و نمی خواهیم اعتماد او را جلب کنیم چرا که برای ما اهمیتی ندارد.
حضرت آیتالله خامنهای تأکید کردند: اینها مستکبرند و ما آبمان با مستکبران در یک جوی نمی رود.
ایشان با اشاره به یک نکته دیگر از سخنان مقامات امریکایی درباره ضرورت حفظ امنیت اسرائیل در سایه مذاکرات هسته ای تأکید کردند: این را بدانید که چه توافق هسته ای بشود و چه نشود، اسرائیل روز بروز ناامن تر خواهد شد.
رهبر انقلاب در همین زمینه افزودند: البته مقامات امریکایی حتی در همین حرفشان نیز صادق نیستند چرا که دولت مردان امریکا در واقع دنبال منافع و امنیت فردی خودشان هستند نه امنیت اسرائیل.
ایشان در تشریح این نکته افزودند: هدف اصلی مقامات امریکایی، راضی نگاه داشتن شبکه جهانی سرمایه داران صهیونیست است چرا که این شبکه هم به آنها رشوه و پول و مقام می دهد هم در صورت مخالفت، آنها را تهدید، رسوا و یا حتی ترور می کنند.
ایشان با اشاره به صداقت مسئولان ایرانی با ملت، ایستادگی ملی ایرانیان را در مقابل حرف زور خاطرنشان کردند و افزودند: اگر در مذاکرات حرف منطقی زده، و قرارهای عادلانه و عاقلانه گذاشته شود قبول می کنیم اما ایران، از صدر تا ذیل از آحاد مردمش تا همه مسئولانش در مقابل زیاده خواهی می ایستند.
رهبر انقلاب در پایان سخنانشان چند نکته را خطاب به بسیجیان بیان کردند.
توصیه به حلم و بردباری، صدق و صفا و پاکدامنی، شجاعت و فداکاری، دوری از تکبر، جلوگیری از «سایش اعتقادی، ایمانی و عملی در مواجهه با وسوسه های مختلف»، توجه به ساماندهی همه اقشار در بسیج، و ضرورت ارتباط این اقشار از جمله این نکات و توصیه ها بود.
رهبر انقلاب کمک دولت به رشد و گسترش بسیج را ضروری خواندند و افزودند: پایه اقتصادی مقاومتی تقویت تولید داخلی است که مسئولان دولتی در این زمینه از بسیج کمک بگیرند...
پنجشنبه مورخ:1393/9/4
.